| ||
اندازه و هندسه شیطنت در نظام هستى محدود است. شیطان حد و مرزى دارد و بالاتر از آن حدّ جایى براى وسوسهاش وجود ندارد. در مقام شهود مخلَص جایى براى وسوسه نیست؛ زیرا شک و وسوسه در جایى اثر دارد که حق و باطلى در کار باشد. آنجا که حق محض است و باطلى وجود ندارد شیطان هم وسوسهاى ندارد، و خود او نیز در آن مرحله نمىتواند باشد. |
شیطان گرچه در همهی حالات، انسان را وسوسه میکند،
ولی در حال نماز با بسیج همهی نیروهایش میکوشد تا مانع حضور قلب
نمازگزار گردد.
وسوسه و مزاحمت شیطان در کارهای عادی چندان جدّی نیست،
ولی وقتی انسان در مسیر عبادت قدم نهاد، او همهی جنود
و ذرّیّهاش را برای اِغفال عابد سالک آماده میکند.
برای مصونیت از این تهاجم همه جانبه،
ابتدا باید معبود را تعیین کرد
و آنگاه از عبادت سخن گفت
تا شیطان برای انسان،
معبود سازی نکند و اگر قبل از تعیین معبود، از عبادت سخن بگوییم
شیطان با اِلقای خاطراتی برای ما معبودی دروغین میسازد.
شیطان با القائات خود برای کافران و بتپرستان بت میتراشد
و برای مؤمنان، نجات از آتش سوزان جهنّم و دستیابی به نعیم بهشتی را
معبود قرار میدهد(2).
(1) بحار، ج79، ص193.
(2) عبادت برای رسیدن به بهشت یا رهیدن از دوزخ، گر چه از نظر علم فقه صحیح است،
ولی مربوط به انسانی است که بر اثر کم همّتی، از خدا نجات از آتش یا ورود به بهشت را میطلبد،
نه لقای او را. اگر هدف اصلی و معبود واقعی عابد، نجات از جهنّم یا ورود به بهشت بود
و خدا را برای رسیدن به چنین معبودی
"وسیله" قرار داد، نه هدف و مقصود بالذات، عبادتش باطل است و مقصود برخی
که عبادت برای رسیدن به بهشت
یا دوری از جهنّم را باطل میدانند، همین است؛ زیرا در این صورت اگر دستیابی به
بهشت بدون عبادت خدا ممکن بود،
او را عبادت نمیکرد (ر.ک صهبای حج، ص 363).
البته گرچه معبود بالذاتِ اکثر انسانها خداوند است،و از این رو عبادت آنها
درست است؛ امانمیدانند که از او
جز او را خواستن، بیهمّتی است:
"... لانرید منک غیرک ولا نعبدکبالعوض والبدل کما یعبدک الجاهلون بک، ا
لمغیبون عنک"(تفسیر صافی، ج1، ص72).
http://www.esraco.net/
نظر |
بسم الله الرحمن الرحیم
آیات 1 « و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین/ و نمکن لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنود هما منهم ما کانوا یحذرون » « و ما اراده می کنیم بر کسانی که در زمین ضعیف گردیده اند منت گذاریم، و آنان را روی زمین حکومت بخشیم و آنچه را که فرعون و هامان و لشگریانشان را بیم داده بودیم از آنان بنمایانیم. » در بخش سوم «نهج البلاغه» مولا علی بن ابیطالب علیه السلام چنین آمده: لتعطفن الدنیا علینا بعد شماسها عطف الضروس علی ولدها: پس از آنکه دنیا مانند شتر تند خوئی که از فرزند خود میگریزد از ما گریخت سرانجام به سوی ما باز خواهد گشت. آیات 2 و لیمکنن لهم دینهم الذی ار تضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبد و ننی لایشکرون بی شیئا و من کفر بعد ذلک فاولئک هم الفاسقون» این آیه را خواند، آنگاه فرمودند: « آنان – به خدا قسم – شیعیان ما اهل البیت هستند که خدای تعالی این خلقت بخشیدن به آنان را به دست مردی از خاندان ما – که مهدی این امت باشد – انجام خواهد داد. مهدی همان کسی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره اش فرمود: اگر از دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد، خدای تعالی آن را آنقدر طولانی سازد تا آنکه مردی از عدل و داد پر کند، آنگونه که از ظلم و جور پر شده باشد»
آیات3 « و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون » اختلافاتی وجود دارد؛ این اختلافات، اساسی و ریشه ای نیست. خواه مقصود از «زبور» اینجا کتاب آسمانی نازل شده بر پیامبر خدا حضرت داوود علیه السلام باشد و خواه هر نوع کتاب آسمانی که بر انبیا نازل گردیده است – همچنین این که مراد از کلمه « ذکر » در این آیه، تورات باشد یا قران و یا لوح محفوظ – به هر حال معنی آیه در حد قول مفسران این است: ما در کتابهایی که بر انبیا نازل کردیم – یا در زبوری که بر حضرت داوود نازل کردیم – پس از آوردن در ذکر – یا در ام الکتابی که در آسمان بوده که یا لوح محفوظ است یا تورات و یا قرآن – نوشتیم که : محققاً زمین را بندگان صالح ما به ارث میبرند. طبرسی و دیگران در تفسیر این آیه از حضرت ابو جعفر امام محمد بن علی الباقر علیهما السلام روایت مینمایند که ایشان فرمودند : «آنان یاران مهدی علیه السلام در آخر الزمان اند».
برگرفته از سایت صداوسیما وبنقل سایت بسوی نور |