نظر |
امیرالمؤمنین علیٌّ إلى الحسین(علیه السلام) فقال: «اِنَّ ابْنى هذا سَیِّدٌ کَما سَمّاهُ رَسُول ُاللهِ (صلى الله علیه وآله) سَیِّداً، وَ سَیَخرُجُ اللهُ مِنْ صُلْبِه رَجُلاً بِاِسْمِ نَبِیِّکُمْ، یُشْبِهُهُ فِى الْخَلْقِ وَ الْخُلْقِ.» (بحار الانوار ج 51 ص 39 حدیث 19، باب صفاته و علاماته و نسبه(علیه السلام))
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام نظرى به جناب امام حسین علیه السلام انداخته فرمودند: « این پسرم سیّد (و آقاست) چنانچه رسول خدا صلى الله علیه و آله او را سیّد (آقا) نامیدند و بزودى خداوند از نسل او مردى به نام پیامبرتان بیرون خواهد آورد که در خلقت و اخلاق شباهت به آن حضرت خواهد داشت.»
آخرین یادگار و نازنین نگار فاطمه سلام الله علیها را شرافتى در حسب و نسب هست که احدى داراى آن نیست.چرا که لباس شرافتى که یکایک پدران و اجداد پاک او علیهم السلام در نسب، تک به تک دارند، او همه را یک جا بر تن دارد.
از جهت پدرى سیزده معصوم مطهّر در سلسله آباء و اجداد اویند. خود، معصوم و از نسل بلا واسطه سیزده معصوم است.
و از جهت مادر شاهزاده و پیغمبر زاده. چرا که مادر مطهّرش آن ملکه مُلک قدس و عزّت، بانوى عصمت و عفّت حضرت نرجس سلام الله علیها دختر یشوعاى فرزند قیصر روم اند. و این بانوى مطهّر از جهت مادرى از شمعون بن حمون بن الصفا وصى حضرت مسیح عیسى بن مریم علیهما السلام مى باشند که نسب آن بزرگوار هم به بسیارى از انبیاء و اوصیاء منتهى مى شود.
( منتهى الامال ج 2 ص 736، فصل دوّم در ذکر جمله اى از خصائص حضرت صاحب الزمان)
آرى پدرانش همه خورشید و مادران همه ماه، نیست بالاتر از شرافتِ شاه. و آن شجره طیّبه را این گونه ثمره درخشانى باید و آن سرزمین مقدس پاک را این چنین گُلى.
(وَ الْبَلَدُ الطَیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِاِذْنِ رَبِّه)( سوره اعراف: 58)
حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام:
« احْمِلْهُ وَ احْفَظْهُ وَرُدَّهُ اِلَیْنا فى کُلِّ اَرْبَعینَ یَوْماً.»( بحار الانوار ج 51 ص 13 حدیث14)
«او را سوار کن و محافظت نما و هر چهل روز یکبار به سوى ما بازگردان.»
شگفتا! چگونه مولودى است این ماه پاره، لحظه اى افتاده بر فرش خاک مناجات کنان، و ساعتى دیگر در عرش افلاک با قدسیان، دمى در دامان پدر با او در صحبت و راز و زمانى در پرده سراى عرش با معبود در راز و نیاز.
چون قنداقه مطهّرش را به دست پدر دادند، پرنده اى عظیم با دسته اى از پرندگان بالاى سرش پرپر مى زدند، امام عسکرى علیه السلام او را صدا زدند و فرمودند: «این طفل را بر پشت خویش سوار کن و حافظ او باش و هر چهل روز یکبار او را به ما برگردان.»
پرنده او را گرفت و پر کشید و به دنبالش گروه پرندگان به پرواز درآمدند.
امام علیه السلام فرمود: «تو را به کسى سپردم که مادر موسى فرزندش را به او سپرد. » پس بر بال ملائک مى رفت و دل مادر را به دنبال خویش مى کشید. دل به دنبال او مى رفت و مادر از دنبال دل، اما پاى جسم را یاراى هم راهى پاى دل نیست. به گریه افتاد.
صداى شیرین شویش بلند شد: « ساکت باش، او از پستان کسى جز تو شیر نخواهد خورد، و خداوند چنانچه موسى را به دامن مادر باز گرداند و چشم او را روشن کرد او را نیز به دامن تو برخواهد گرداند.»
عمّه پرسید: این پرنده کیست؟ فرمود: «او روح القدس است که موکّل بر امامان است آنان را موفق مى کند و تسدید مى نماید و به علم پرورششان مى دهد.»
پرنده پرکشید وتا سراپرده عرش او را سیرداد تا در پیشگاه خداوندگار عزّوجلّ ایستاد پس خطابى رسید و او را به مدالى جاودانه مفتخر کرد:
« آفرین بر تو اى بنده من (و ذخیره) براى یارى دینم، آشکار شدن امرم، و هدایت شده بندگانم! قسم خورده ام که بواسطه تو بگیرم و اعطا کنم و به وسیله تو ببخشم و عذاب نمایم.»
پس فرمود: « او را به نیکویى به سوى پدر برگردانید و این پیغام را به او ابلاغ نمایید که او در ضمانت و حفظ و حراست من و در زیر نظرم خواهد بود، تا حق را بوسیله او احقاق کنم، و باطل را نابود سازم تا این که دینِ خالص از براى من باشد.... »