|
![](http://tinypic.com/zkl9x0.jpg)
اندازه و هندسه شیطنت در نظام هستى محدود است.
شیطان حد و مرزى دارد و بالاتر از آن حدّ جایى
براى وسوسهاش وجود ندارد.
در مقام شهود مخلَص جایى براى وسوسه نیست؛
زیرا شک و وسوسه در جایى اثر دارد که حق و باطلى در کار باشد.
آنجا که حق محض است و باطلى وجود ندارد شیطان هم وسوسهاى ندارد،
و خود او نیز در آن مرحله نمىتواند باشد. |
شیطان گرچه در همهی حالات، انسان را وسوسه میکند،
ولی در حال نماز با بسیج همهی نیروهایش میکوشد تا مانع حضور قلب
نمازگزار گردد.
وسوسه و مزاحمت شیطان در کارهای عادی چندان جدّی نیست،
ولی وقتی انسان در مسیر عبادت قدم نهاد، او همهی جنود
و ذرّیّهاش را برای اِغفال عابد سالک آماده میکند.
برای مصونیت از این تهاجم همه جانبه،
ابتدا باید معبود را تعیین کرد
و آنگاه از عبادت سخن گفت
![](http://www.sadrsite.com/IMAGE/gol2.jpg)
تا شیطان برای انسان،
معبود سازی نکند و اگر قبل از تعیین معبود، از عبادت سخن بگوییم
شیطان با اِلقای خاطراتی برای ما معبودی دروغین میسازد.
شیطان با القائات خود برای کافران و بتپرستان بت میتراشد
و برای مؤمنان، نجات از آتش سوزان جهنّم و دستیابی به نعیم بهشتی را
معبود قرار میدهد(2).
(1) بحار، ج79، ص193.
(2) عبادت برای رسیدن به بهشت یا رهیدن از دوزخ، گر چه از نظر علم فقه صحیح است،
ولی مربوط به انسانی است که بر اثر کم همّتی، از خدا نجات از آتش یا ورود به بهشت را میطلبد،
نه لقای او را. اگر هدف اصلی و معبود واقعی عابد، نجات از جهنّم یا ورود به بهشت بود
و خدا را برای رسیدن به چنین معبودی
"وسیله" قرار داد، نه هدف و مقصود بالذات، عبادتش باطل است و مقصود برخی
که عبادت برای رسیدن به بهشت
یا دوری از جهنّم را باطل میدانند، همین است؛ زیرا در این صورت اگر دستیابی به
بهشت بدون عبادت خدا ممکن بود،
او را عبادت نمیکرد (ر.ک صهبای حج، ص 363).
البته گرچه معبود بالذاتِ اکثر انسانها خداوند است،و از این رو عبادت آنها
درست است؛ امانمیدانند که از او
جز او را خواستن، بیهمّتی است:
"... لانرید منک غیرک ولا نعبدکبالعوض والبدل کما یعبدک الجاهلون بک، ا
لمغیبون عنک"(تفسیر صافی، ج1، ص72).
http://www.esraco.net/