خدا، تو مالک مائی .مارا کجا میخوای ببری ؟
اگه میگی هرراهی که خودت بری
منم میگم راهی که خودم میرمو نمیخوام
فقط راه خودتو میخوام . فقط خود خودت ...
اگه اشتباه یا حتی به عمد دور افتادم خودت هدایتم کنی ها
که من تنهای تنهایم
خدای من
تو وکیل و نگهبان من باش
مگه خودت نگفتی تو بهترین حافظی
یادته : حسبنا الله نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر..
تازه تو وکیلی هستی که حق الوکاله نمیگیری هیچ
به بهترین نحو ممکن پیگیر کارامونی و کارتم رد خور نداره
یا عشق ،
از محبت و رحمانیتت ، عشق خودت و آل اللهت را بما ببخش
باشه؟؟؟
منتظر پاسخت هستیم
قربانت : از طرف مربوب به رب جلیل
نظر بدهید |
رجعت در لغت عرب به معناى بازگشت است؛ و در اصطلاح، بر بازگشت گروهى از انسان ها پس
ازمرگ و پیش از روز رستاخیز اطلاق مى شود که همزمان با نهضت جهانى
حضرت مهدى موعود (عجل الله) صورت مى گیرد.
از دیدگاه اسلام و آیین هاى دیگر الهى، جوهره انسان را روح مجرد وى تشکیل مى دهد
که از آن به «نفس» نیز تعبیر مى شود. نفس بعد از فناى بدن باقى مى ماند و به حیات جاودانه
خود ادامه میدهد.
از سوى دیگر پروردگار بزرگ، از نظر قرآن، قادر مطلق است و هیچ مانعى توانایى او را
محدود نمى سازد.
با این دو مقدمه کوتاه، روشن مى گردد که مساله رجعت، از دیدگاه عقل، امرى است ممکن؛
زیرا با اندک تاملى معلوم مى شود که بازگرداندن این گروه از انسان ها، به مراتب از آفرینش
نخستین آنان، سهل تر است. بنابراین پروردگارى که در وهله اول آنان را آفریده است،
بى تردید بر بازگرداندن مجدد آنان توانایى دارد. براساس منطق وحى، نمونه هایى از رجعت را
در امت هاى پیشین نیز مى توان یافت.
قرآن مجید در این زمینه مى فرماید: «واذقلتم یا موسى لن نومن لک حتى نرى الله جهرة
فاخذتکم الصاعقه و انتن تنظرون ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون. یعنى آنگاه که
گفتید اى موسى ما هرگز به تو ایمان نمى آوریم تا آن که خداوند بزرگ را آشکار ببینیم،
پس صاعقه شما را در برگرفت، در حالى که نگاه مى کردید، سپس شما را پس از مرگتان
برانگیختیم، باشد که سپاسگزارى نمایید. (بقره / ?? و ??) و در جاى دیگر از زبان عیسى
مسیح مى فرماید: «واحى الموتى باذن الله» یعنى مردگان را به اذن خداى بزرگ
زنده مى گردانم. (آل عمران / ??)
قرآن کریم نه تنها بر امکان رجعت صحه مى گذارد که وقوع و تحقق بازگشت جمعى از
انسان ها را، پس از آن که از جهان رخت بربستند، تایید مى کند.
قرآن در دو آیه ذیل به بازگرداندن گروهى از مردم پس از مرگ و پیش از برپایى قیامت،
اشاره مى کند.
«و اذا وقع القول علیهم اخرجنا لهم دابه من الارض تکلمهم ان الناس کانوا بایاتنا لا یوقنون و
یوم نحشر من کل امه فوجا ممن یکذب بایاتنا فهم یوزعون» یعنى چون سخن خدا بر آنان
واقع شود، موجودى را از بین آنان بیرون مى آوریم که با مردم درباره این که گفتار ما را
باور نداشتند، سخن گوید. و آن روز که از میان هر امت جمعى از تکذیب کنندگان آیات ما را
برانگیزیم، پس آنان بازداشته خواهند شد. (نمل: ?? و ??)
براى زمینه سازى استدلال به این دو آیه شریفه بر مساله رجعت پیش از روز رستاخیر،
شایسته است نکات یاد شده در زیر مورد توجه قرار گیرد:
?- مفسران اسلامى بر آنند که این دو آیه پیرامون جریانات پیش از قیامت و نشانه هاى آن
سخن مى گوید؛ چنانکه جلال الدین سیوطى در تفسیر الدرالمنثور از «ابن ابى شیبه» و او از
«حذیفه» نقل مى کند که خروج دابه از حوادث پیش از قیامت است.
(الدرالمنثور، ج ،? ص ???)
?- تردیدى نیست که در روز رستاخیز، همه انسان ها محشور مى گردند، نه یک گروه معین
از میان هر امت. قرآن در مورد عمومیت و فراگیر بودن حشر انسان ها چنین مى فرماید:
«ذلک یوم مجموع له الناس» یعنى آن روزى است که همه مردم، گردآورده مى شوند.
(هود / ???)
بنابراین در روز قیامت همه افراد بشر برانگیخته مى شوند و این امر به جمع معینى اختصاص
ندارد.
?- آیه دوم از دو آیه مذکور به برانگیخته شدن گروه خاص و جمع معینى از امت ها تصریح
مى نماید، نه همه انسان ها؛ زیرا این آیه شریفه مى فرماید: «و یوم نحشر من کل امه فوجا
ممن یکذب بایاتنا» یعنى آن روز که از میان هر امت گروهى از تکذیب کنندگان آیات خود را
برخواهیم انگیخت - گروهى از تکذیب کنندگان و نه همه انسان ها و یا حتى همه تکذیب کنندگان.
نتیجه:
از این سه مقدمه کوتاه، به خوبى روشن مى گردد که برانگیختن گروه خاصى از انسان هاى
تکذیب کننده آیات الهى، که از آیه دوم استفاده مى شود، حادثه اى است که پیش از برپا
شدن قیامت روى خواهد داد. زیرا حشر انسان ها در روز رستاخیز، شامل همه افراد
بشر مى گردد و به گروه خاصى محدود نمى شود.
با این بیان، روشنى گفتار ما مبنى بر بازگشت گروهى از انسان ها پس از مرگ و پیش از برپایى
رستاخیز، به ثبوت مى رسد، و این پدیده همان رجعت است.
فلسفه رجعت:
با اندیشه در انگیزه هاى رجعت، به دو هدف بلند از اهداف این پدیده برمى خوریم. یکى نشان
دادن جلال و شکوه واقعى اسلام و سرافکندگى کفر، و دیگرى دادن پاداش به انسان هاى با
ایمان و نیکوکار و کیفر نمودن کافران و ستمگران.
بنقل از:روزنامه جوان
|
... هر کس را که این نامه به او می رسد، به امور زیر سفارشمی کنم: - هرگز تقوای الهی را از یاد نبرید و کوشش کنید تا دم مرگ بردین خدا باقی بمانید. - همه با هم به ریسمان خدا چنگ بزنید و بر اساس ایمان به خدا، متحد باشید و از هم جدا نشوید. همانا از پیامبر خدا شنیدم که می فرمود: "اصلاح میان مردم، از نماز و روزه دائم، افضل است و چیزی که دین را نابود می کند، فساد و اختلاف است." - نزدیکان و خویشاوندان را از یاد نبرید. صله رحم کنید که صله رحم، حساب انسان را نزد خدا آسان می کند. - مبادا گرسنه و بی سرپرست بمانند. - با همسایگان خوش رفتاری کنید؛ پیامبر آن قدر در مورد همسایه سفارش کرد که ما گمان کردیم برای همسایگان از همسایه خود، ارث قرار می دهد. - مبادا دیگران در عمل کردن به قرآن بر شما پیشی گیرند. - توجه شایسته به نماز؛ چرا که نماز، ستون دین شماست. - رمضان؛ که روزه آن ماه، سپری است برای آتش جهنم. - جهاد در راه خدا؛ از مال و جان خود در این راه، کوتاهی نکنید. - زکات مال آتش خشم الهی را خاموش می کند. - درباره امت پیامبران مبادا مورد ستم قرار گیرند. - درباره صحابیان پیامبرتان؛ زیرا رسول خدا درباره آنان سفارش کرده است. - فقرا و تهیدستان را در زندگی خود شریک کنید. - بردگان و کنیزان، آخرین سفارش پیامبر درباره آنها بود. - با مردم به خوشی و نیکی رفتار کنید، همان طوری که قرآن دستور داده است و به ملامت مردم، ترتیب اثر ندهید. - امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید. نتیجه ترک آن، این است که بدان و ناپاکان بر شما مسلط خواهند شد و به شما ستم خواهند کرد. آن گاه هر چه نیکان شما دعا کنند، دعای آن ها مستجاب نخواهد شد. - بر شما باد هنگام معاشرت، فروتنی و بخشش و نیکویی درباره یکدیگر! از کناره گیری از یکدیگر و قطع ارتباط و تفرقه و تشتت بپرهیزید. - کارهای خیر را به مدد یکدیگر و به صورت گروهی انجام دهید و از همکاری در گناهان و اموری که موجب کدورت و دشمنی می شود، بپرهیزید. - از خدا بترسید که کیفر خدا شدید است. خداوند، نگهدار شما خاندان باشد و حقوق پیامبرش را در حق شما حفظ فرماید. اکنون با شما وداع می کنم و شما را به خدای بزرگ می سپارم و سلام و رحمتش را برای شما می خوانم. |
زن برتر، حجاب برتر
از روایات و احادیث چنین برمی آید که حضرت فاطمه زهرا(س) وقتی قدم در اجتماع می گذاشتند، خود را در جامه ای فراگیر- چادر- می پوشاندند و در جمع زنان بنی هاشم باابهت و متانت قدم برمی داشتند. در قیامت نیز وقتی بانوی دو عالم وارد شوند، فریادی برخواهد آمد که: «ای مردم چشم هایتان را ببندید تا فاطمه(س) دختر رسول اکرم(ص) عبور نماید.» و این پاداش عفاف است.
زن مسلمان ایرانی همواره مفتخر به داشتن حجاب برتر بوده است. حجاب از آن رو واجب شد که زن بتواند در اجتماع آزادانه و آسوده حاضر شود و برخلاف آنچه غافلان و مغرضان می گویند، حجاب، وسیله نگه داشتن زن ها در پستوی خانه ها نیست. امروزه زنان محجبه ایرانی، در تمام عرصه ها به موفقیت های بزرگی دست می یابند و آنانی که حجاب برتر- یعنی چادر- را انتخاب کرده اند موفق ترند.
بحث «حجاب و حیاء» و «رابطه بین زن و مرد» بحثی است که در دین مبین اسلام و احادیث نبوی همواره مورد تأکید قرار گرفته است،
در سخنان پیامبر اکرم (ص) و ائمّه معصومین(ع) هم به نقش حجاب در بالندگی جامعه و وجوب حجاب اشاره شده است که به صورت مختصر تعدادی از احادیث مربوط به حجاب، حیاء و پوشش، در این قسمت جهت پر بارتر شدن مطالب ضمیمه میشود.
در ابتدا از کتاب نهجالفصاحه با ترجمه استاد «ابوالقاسم پاینده» احادیثی را که برازنده این مبحث است با ذکر شماره آن حدیث در کتاب مرور میکنیم:
حجاب در احادیث نبوی
1- عفّت و پاکدامنی
* «خداوند شخص باحیای عفیف را که از محرمات دوری میگیرد دوست دارد.» 1
*«با پدران خود نیکی کنید تا فرزندانتان با شما نیکی کنند و عفیف باشید تازنانتان عفیف باشد.» 2
حجاب در کلام رسول(ص):
«حیاء و ایمان قرین یکدیگرند وقتی یکی را گرفتند دیگری همراه آن میرود.»
* «کسانی که بیعفّتی میان آنها رواج یابد مرگ ناگهانی میان آنها شایع میشود.» 3
*«عفّت ورزید تا زنانتان عفیف شوند .....» 4
* «نسبت به زنان مردم عفّت کنید تا زنانتان عفیف بمانند ...» 5
*«خدا به بنده خویش زینتی بهتر از عفّت در دین و عورتش نداده است.» 6
*«خدابه بندگان خویش آرایشی بهترازبیرغبتی به دنیا و عفّت شکم و عورت نداده است» 7
*«هرکه عفّت جوید خدایش عفّت دهد.» 8
2- حیاء
*«وقتی در برادر خود سه صفت دیدی بدو امیدوار باش، حیاء و امانت و راستی و اگر این صفات
را ندارد از او امیدی نداشته باش.» 9
* «وقتی حیاء نداری هر کاری میخواهی بکن.» 10
* «حیاء و ایمان قرین یکدیگرند وقتی یکی را گرفتند دیگری همراه آن میرود.» 11
حجاب و حیا در احادیث نبوی
«خداوند وقتی بخواهد بندهای را هلاک سازد حیاء را از او میگیرد وقتی حیاء از او گرفته شد
متنفّر و منفور میشود .....»
* «خداوندوقتی بخواهد بندهای را هلاک سازد حیاء را از او میگیرد وقتی حیاء از او گرفته شد
متنفّر و منفور میشود .....» 12
*«خداوند با حیاء و پردهپوش است و حیاء و پردهپوشی را دوست دارد ...» 13
* «هر دینی خوی خاصی دارد خوی دین ما حیاست» 14
*«نخستین چیزی که از میان این امّت بر میخیزد حیاء و امانت است.» 15
* «حیاء سراسر نیکی است.» 16
* «حیاء مایه زینت تقوی، مایه بزرگی است و بهترین وسیله وصول به مقصود صبر است و
انتظار گشایش از طرف خداوند عبادت است.» 17
*«حیاء شعبهای از ایمان است.» 18
* «از حیاء جز نیکی نمیآید.» 19
* «حیاء از لوازم ایمان است ... » 20
*«حیاء تمام دین است » 21
*«حیاء و کم زبانی دوشعبه ایمان است وخشونت و زبانآوری از لوازم نفاق است » 22
*«پنج چیز از سنّت پیغمبرانست: حیاء و حلم وحجامت و مسواک وعطر زدن » 23
*«اساس عقل پس از ایمان به خدا حیاء و نیکخویی است » 24
*«شرم وحیاء نیک است ولی از زنان نیکوتر است» 25
نهجالفصاحه:
«خدا مردی را که چون زن لباس بپوشد و زنی را که چون مرد لباس بپوشد لعنت میکند.»
* «عفّت زینت زنان است » 26
* «خدا مردی را که چون زن لباس بپوشدوزنی راکه چون مرد لباس بپوشد لعنت میکند »27
* «خدا زنان مردنما را لعنت میکند.» 28
* «خدا زنان مردنما و مردان زن نما را لعنت کند.» 29
*«اگر حیاء مردی میشد، مرد شایستهای میشد.» 30
*«نیکی به خوبی لباس و ظاهر نیست بلکه نیکی آرامش و وقار است.» 31
*«تعاونی بهتر از مشورت نیست و ایمانی چون حیاء نیست » 32
*«بدی و بد زبانی در هر چه باشد آن را خوار کند وحیاء در هرچه باشد آن را زینت دهد.» 33
*«هرکه پرده حیاء بدرد غیبتش رواست.» 34
*«هر که از مردم شرم ندارد از خدا هم شرم ندارد.»35
3- چشم و حیای چشم
پیامبر اکرم(ص):
«جهنّم بر دیدهای که از بیم خدا گریسته و دیدهای که از محرّمات خدا بسته شده یا در راه خدا
بیرون آمده حرام است.»
* «چشمهای خود را از نگاههای ناروا ببندید.» 36
*«سه کسند که در سایه عرش آسوده گفتوگو میکنند و مردم گرفتار حسابند: آنکه در راه
خدا از ملامتگران باک ندارد و آنکه دستهای خود را به آنچه بر او حلال نیست دراز می کند و
کسی که به آنچه خدا بر او حرام کرده ننگرد.» 37
*«جهنّم بر دیدهای که از بیم خدا گریسته و دیدهای که از محرّمات خدا بسته شده یا در راه خدا
بیرون آمده حرام است.» 38
بنقل از مقاله :«حسین قاسمنژاد»
ادامه دارد000
سلام !
تعجب نکنید ! این عکس مربوط میشه به واقعه 27 سال پیش!
البته ما که یادمون نمیاد!
ولی اونایی که خاطرشونه ،میگن ساعت 30/11 روز 22 مهر 59 ،2 تا آدم کوچک قدم به عرصه زمین گذاشتن!
یکی از اونا من بودم!!
یکی دیگشون خواهرم بود که به خاطر 3 دقیقه شد خواهر بزرگتر! شما بگید انصافه؟!!
(بابا شوخی کردم ایشون بزرگه ما هستن )
بهر حال ما اومدیم تا چه جوری بمونیم و چه جوری بریم؟!!....